اما اگر
انسان رابطهاش با خدا محكم نباشد، يا العياذ بالله فاسق باشد، گناهكار باشد، يا
العياذ بالله كافر باشد، هر چه، سقوطش بيشتر باشد خطوراتش از نفس اماره و از شيطان
بيشتر ميشود و يك خطوراتي هم از رفيق بد به او ميشود. مبتلا ميشود به رفيق بد.
(اِنَّ الشّياطينَ لَيُوحُونَ
اِلي اَوْلِيآئِهِمْ ليُجادِلُوكُمْ)[1]
افراد
فاسق و افرادي كه سقوط كردند، آنها از طرف شيطان الهام ميشوند كه بيايند با شما
مجادله و مباحثه كنند. در آخرين سوره ی قرآن ميفرمايد:
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ
الرَّحيمِ ـ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ ـ مَلِكِ النّاسِ ـ اِلهِ النّاس ِ ـ
مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ ـ الَّذي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ ـ
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ)
خدايا
پناه ميبرم به تو تا سه بار: از شرّ وسواس، از شرّ خنّاس، يعني آنكسي كه به نحو
خطور با دل انسان بازي ميكند، و دل انسان را وارونه ميكند. دل انسان را متمايل
به گناه ميكند و گاهي هم شيطان اين كار را ميكند، و كار شيطان همين است. اينكه
شما شنيدهايد شيطان وسوسه ميكند معنايش همين است. وسوسه از نظر لغت به معناي
همهمه است. يعني خطورات؛ و شيطان ميآيد راه ضلالت را نشان شما ميدهد. شيطان شما
را از راه سعادت غافل ميكند. چنانچه رفيق بدهم شما را گمراه ميكند و راه سعادت
را ميبندد و شما را ميكشاند به راه ضلالت. به چيزهائي كه به طور ناخودآگاه در
ذهن و مغز و دل انسان ميآيد، اگر از پروردگار عالم و از طرف عالم ملكوت باشد ميگوئيم
الهام؛ و اگر از طرف شيطان باشد به آن ميگوييم وسوسه. قرآن ميفرمايد: وسوسه براي
آن افرادي است كه رابطه با خدايشان كم است:
(وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ
الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ)[2]
ميفرمايد:
آن كساني كه با خدا سر و كار ندارند، آن كساني كه نماز را در اول وقت نميخوانند،
آن كساني كه غافل از ياد خدا هستند، شيطاني ميآيد و هميشه همراه او خواهد بود.
اين شيطان هميشه قرين اوست. و كارش اين است كه او را به وسوسه وا ميدارد. يعني
ضلالتها را در دل او مياندازد.
بنابراين
از نظر قرآن، براي آدم وسواسي يك شيطان است؛ ولو اينكه اين شيطان را نميبيند. در
خانه باشد، خوابيده باشد. در موقع نماز و وضو و غسل، همه جا شيطان با اوست. دائماً
هم با او حرف ميزند. اما حرف زدنش اين است كه مثلاً در وقتي كه وضو ميگيرد ميگويد
نشد؛ يكي ديگر؛ اين وضو باطل شد؛ صورت خوب شسته نشد! يا در موقع غسل كردن، وقتي آب
به سر و گردن ميريزد و آنها را ميشويد، شيطان ميگويد نشد! و اين شيطان در موقع
غسل كردن او را بسيار معطّل ميكند. هر چه با آن شيطان رفيقتر و نزديكتر باشد،
غسل را هم بيشتر طول ميدهد.
اين
خطوراتي كه در دل انداخته ميشود دو قسم است: گاهي مستقيم است، يعني راستي گناه را
شيرين جلوه ميدهد و ميگويد كه چشمچراني كن؛ غيبت كن؛ تهمت بزن. اما گاهي خنّاس
است و معناي خنّاس اين است كه وسوسه ميكند با توجيهگري. افرادي كه وسواسي هستند
اينگونهاند، يعني نميگويند اين كار ما حرام است يا غسل ما باطل است؛ بلكه ميگويند
غسل، همين است كه ميكنم. ميگويند مردم نجساند و من پاكم! در صورتي كه خودش نجسترين
مردم است. همه ی مردم را نجس و خودش را پاك ميداند. پس وسوسه دو قسم شد، يكي
وسوسه يا خطوراتي كه به طور مستقيم انسان را به گناه واميدارد و قسم ديگر، وسوسه
ی خنّاس است. يعني علاوه بر اينكه وسوسه ميكند يك دليل هم برايش ميآورد؛ توجيه
ميكند؛ و به قول عوام زيرآبكي اين را بيچاره ميكند؛ از راه دين او را بيچاره ميكند.
اين، خطرش از خطر اول خيلي بالاتر است. يك آدم وسواسي خطرش از گناهكار خيلي بالاتر
است. براي اينكه گناهكار ممكن است توبه كند. ولي وسواس اگر دست از كارش برندارد،
توبه نميكند. زيرا توبهاش اين است كه دست از كارش بردارد. وقتي هم كه دست از
كارش برندارد، گناه روي گناه ميآيد و دلش هم سياه ميشود، و به يك جاهاي خطرناكي
كشيده ميشود.
امام
صادق(ع) ميفرمايد كه: وسواس ديوانه است اما ديوانهاي كه تابع شيطان است. يك دفعه
ديوانه، زنجيري است كه نماز نميخواند و روزه هم نميگيرد و طوري هم نيست و قضا هم
ندارد.
طلبهاي
خيلي عالم ديوانه شده بود. نماز نميخواند و روزه هم نميگرفت ما به او ميگفتيم
چرا نماز نميخواني و روزه نميگيري؟ يك جمله ی خيلي قشنگ ميگفت. ميگفت: «اَخَذَ
ما وَهَبَ وَ سقَطَ ما وَجَبَ» يعني خدا عقلم را از من گرفته ديگر تكليف
ندارم.
امام
وسواس اينطور نيست، بلكه تكليف دارد. ديوانه ی تكليفدار است و اين ديوانه ی تكليفدار،
تمام كارهائي كه ميكند مربوط به شيطان است. مربوط به خناس است.
پي نوشت
ها:
[1].
سوره ی انعام، آيه ی 121.
[2]. سوره ی زخرف، آيه ی 36.
ترجمه: «آنكس كه از ياد خدا روبرگرداند شيطاني را بر او ميگماريم كه (هميشه) با
او باشد».